
آشنایی با نویسندگان کتاب راز شادی والدین دانمارکی از انتاشارات شمعدونی را از اینجا شروع می کنیم. آیین دیسینگ سندال مربی معتبر، مؤلف و دارنده مجوز رواندرمانگری روایتی، MPF ، با سابقه کار خصوصی در کپنهاگ است. او در زمینه مشاوره خانواده و کودکان تخصص دارد. آیبن در اصل معلمی آموزشدیده است که پیش از گرفتن مدرکش در رواندرمانگری روایتی، ده سال در سیستم آموزشی دانمارک مشغول به کار بوده است. او بسیار به کارش علاقه دارد و نام او مرتباً در مجلات، روزنامهها و رادیو ملی دانمارک برای دیدگاه تخصصیاش ذکر میشود. او همسر و مادر دو دختر با نامهای آیدا و جولی است. به این وب سایت مراجعه کنید.
چسیکا جول الکساندر مؤلف، ستوننگار و پژوهشگر آمریکایی است. او با مدرک کارشناسی از رشته روانشناسی فارغ التحصیل شد سپس به تدریس مهارتهای ارتباطی نوشتاری اسکاندیناوی و اروپای مرکزی پرداخت. وی سیزده سال است که با همسر دانمارکیاش ازدواج کرده و همواره علاقهای شدید به بررسی تفاوتهای فرهنگی داشته است. به چهار زبان صحبت میکند و با همسر و فرزندانش سوفیا و سباستین در رم زندگی میکند. به این وب سایت مراجعه کنید.
داستان جسیکا (از کتاب راز شادی والدین دانمارکی)
زمانی که دوستان از من شنیدند که در حال نوشتن کتابی با همکاری نویسندهای دیگر درباره شیوه والدگری هستم، همه خندیدند. «تو، بیتجربهترین مادری که میشناسیم، در حال نوشتن کتابی تربیتی هستی؟» نکته جالب توجه اینجاست که پیش از هر چیز دقیقاً این ضعف من در مهارتهای غریزی مادرانه بود که مرا به شیوه تربیتی دانمارکیها علاقهمند کرد. این پیشامد بهگونهای عمیقاً زندگی مرا تغییر داد. حال که میدانستم اگر برای من مفید واقع شده است، پس قطعاً برای دیگران نیز اینگونه خواهد بود. میبینید، من با مهارتهایی غریزی مادرانه که از قرار معلوم بهطورمادرزادی در وجود همه زنهاست زاده نشده بودم. در پذیرش این موضوع مشکلی ندارم. من چندان با بچهها جور نبودم. اگر بخواهم صادقانه بگویم حتی آنقدرها هم بچهها را دوست نداشتم.
من مادر شدم چون این کاری بود که همه انجام میدادند. بنابراین، میتوانید تصور کنید که هنگامی که باردار شدم چه ترسی عمیق وجودم را فراگرفت، «چطور میخواهم این کار را انجام دهم؟ حتماً مادری بد خواهم شد!»
درنتیجه، تمام کتابهای تربیتی را که به آنها دسترسی داشتم، مطالعه کردم. کتابهای بسیاری خواندم. چیزهایی زیاد یاد گرفتم، اما هنوز هم ترسم از بین نرفته بود.
خوشبختانه با یک دانمارکی ازدواج کرده بودم. بیش از هشت سال با فرهنگ آنها عجین بودم و چیزی که توجه مرا بسیار جلب کرد، این بود که آنها بهوضوح رفتاری درست با کودکان خود داشتند. من پیوسته شاهد حضور کودکانی شاد، آرام و خوشاخلاق بودم و همواره به این فکر میکردم که راز آرامش و شادی آنها در چیست؟ اما هیچ کتاب تربیتی را درباره این موضوع پیدا نکردم.
زمانی که بالاخره مادر شدم، به خود که آمدم دیدم در حال انجام تنها کاری هستم که از من برمیآید. پاسخ تکتک سؤالاتم را از دوستان دانمارکی و خانوادهام میپرسیدم. از شیردادن به نوزاد تا مسائل تربیتی و تحصیلی، پاسخهای فالبداهه آنها را به تمام کتابهای داخل قفسهام ترجیح میدادم. در طول این سفر به فلسفهای برای پرورش کودکان دست پیدا کردم که چشمانم را گشود و زندگیام را بهطورکلی تغییر داد.
من به همراه دوست خوبم آیبن به بررسی این ایده پرداختیم. آیبن رواندرمانگر دانمارکی با سالها تجربه در زمینه کارکردن با خانوادهها و کودکان است. پرسش ما این بود که آیا روشی به نام فرزندپروری دانمارکی وجود دارد؟ تا آنجا که آیبن میدانست، خیر. ما همه منابع را بهدنبال مطلبی در این باره گشتیم، اما چیزی وجود نداشت. در تمام سالهایی که آیبن هم رواندرمانگر خانواده هم در نظام آموزشی دانمارک مشغول به فعالیت بود، درباره «شیوه تربیت دانمارکی» چیزی نشنیده بود. او به کلِ تحقیقات و تئوریهای آکادمیک درباره روشهای والدگری اشراف داشت. بسیاری از آنها را در زندگی خانوادگی خود روزمره انجام داده بود. اما آیا سبک والدگریای متمایز وجود داشت که در فرهنگ خود او نهفته و از دیدش پنهان مانده باشد؟

پیدایش یک طرح (راز شادی والدین دانمارکی)
هرچه بیشتر درباره این موضوع صحبت میکردیم، وجود فلسفه والدگری دانمارکی در نظر ما نمایانتر میشد، اما آنقدر این فلسفه با تاروپود زندگی روزانه و فرهنگ دانمارکی درآمیخته بود که برای ما که در بطن آن زندگی بودیم بهوضوح قابل مشاهده نبود. هرچه بیشتر به این بافته نگاه میکردیم نقش مد نظر ما نمایانتر میشد. این نقش درست همان جا پیش روی ما قرار داشت: شیوه فرزندپروری دانمارکی.
شیوه دانمارکی نظریهای از جانب ماست که بر اساس بیش از ۱۳ سال تجربه، پژوهش، مطالعات تکمیلی و حقایق موجود درباره زندگی روزمره و فرهنگ دانمارکی شکل گرفته است.
آیبن در زمینه کاریاش متخصص است و با نگرشی حرفهای همراه با مطالعات تکمیلی، و الگوهای فرهنگی و تجربههای شخصی به بررسی مسائل میپردازد. در طول این سفر هر دوی ما با انجام تحقیقات و مصاحبههای بسیار
با والدین، روانشناسان و معلمان درباره نظام تحصیلی دانمارک چیزهایی زیاد آموختیم. مشارکت ما در نوشتن این کتاب به یک میزان بود.
قصد ما از ارائه این کتاب بیانیهای سیاسی یا کتابی درباره زندگی در دانمارک نیست، یک نظریه فرزندپروری است که از نظر ما یکی از عوامل اصلی انتخاب همیشگی دانمارکیها به عنوان جامعهای شاد است. کودکان شاد بهگونهای پرورش مییابند که به بزرگسالانی شاد تبدیل شوند و آنها نیز فرزندانی خوشحال پرورش میدهند و این چرخه ادامه خواهد داشت.
این را نیز میدانیم که سبک والدگری صرفاً دلیل شادمانی دانمارکیها نیست. درضمن آگاهیم که عواملی مختلف در شادبودن آنها دخیل است و بهطورقطع افرادی غمگین هم وجود دارند که در آنجا زندگی کنند. دانمارک مدینه فاضله نیست و بهطورقطع همانند دیگر کشورها مسائل و مشکلات خاص خود را دارد. مقصود این کتاب نیز بههیچ عنوان بیاعتبارکردن امریکا نیست. امریکا کشوری بسیار پهناور است و حقایق و مشاهداتی که در این کتاب بیان میشود، عمومیت دارد. جسیکا شخصاً به امریکاییبودن خود افتخار میکند و با تمام وجود به آن عشق میورزد. او صرفاً این فرصت را داشته است تا جهان را با عینکی متفاوت ببینند. به عبارتی دیگر، با «لنزهای دانمارکی» البته اگر شما بخواهید. و همین مسئله موجب شده است تا دید او به زندگی بهطورکلی تغییر کند.
ما این عینک را به شما هدیه میدهیم تا به چشمان خود بزنید و ببینید که وقتی با آن به دنیا مینگرید چگونه میاندیشید. اگر این کتاب به شما کمک کند تا به نگاهی متفاوت از مسائل دست پیدا کنید، برای ما موفقیتی بزرگ محسوب میشود. ممکن است شما از بیتجربهترین مادر به والدی خوشحالتر و انسانی بهتر تبدیل نشوید، اما امیدواریم که تغییرات شما از نوع مثبت باشد و از این سفر لذت ببرید.